سبک د شتایل
دشتایل در انگلیسی به نام د ستایل به معنای سبک است،ولی تلفظ هلندی د شتایل در غرب مصطلح تر است.این سبک در اواخر جنگ جهانی اول،در سال 1917 توسط گروهی از هنرمندان در شهر لایدن در هلند،حول محور مجله ای به نام د شتایل شکل گرفت.افراد شاخص این گروه که عمدتا نقاش و معمار بودند،شامل تئوون دویسبورگ (نقاش و معمار)،پیت موندریان (نقاش) و رابرت ونت هف (معمار و طراح مبلمان) بود.گریت ریتولد(معمار و طراح مبلمان)در سال بعد به این گروه پیوست.
د شتایل از جمله سبک های هنر پیشگام در زمان خود بود.نظر و هدف هنرمندان این سبک،نمایش جهان واقع به صورت انتزاعی و به ساده ترین شکل ممکن بود.آن ها خواهان نشان دادان طبیعت،فرم و رنگ با حداقل نمادها و نشانه ها بودند.در هنر د شتایل حقیقت،واقع بینی،نظم،انتزاع،شفافیت و سادگی واجد اهمیت است.
این هنرمندان تحت تاثیر هنر انتزاعی مانند سبک کوبیسم در نقاشی و طرح های فرانک لوید رایت در معماری بودند.موندریان به عنوان معروف ترین هنرمند ونقاش این گروه،سبک کوبیسم را یک مرحله فرا تر برد.او نقاشی های کاملا انتزاعی خود برای نمایش جهان سه بعدی پیرامون،فقط از خطوط عمودی،افقی و سطوح مربع ومستطیل ورنگ های اولیه مانند آبی،قرمز وزرد در مجاور رنگ های سفید،خاکستری وسیاه دریک فزای دو بعدی استفاده کرد.
«او معتقد بود که خطوط عمودی بیا نگر اصول فعال،وخطوط افقی نشان دهنده ی آرامش وآسودگی است».نقاشان این سبک تابلو های خود را قاب نمی کردند برای اینکه جهان واقعیت را ادامه و بخشی از تابلو خود می دانستند و مرزی بین این دو قائل نبودند دویسبورگ به عنوان نقاش،معمار،نظریه پرداز و بانی این گروه،در بیانیه این سبک در سال 1924 چنین عنوان می کردند:«معماری جدید ضد مکعب است،بدین معنی که این معماری سعی در قرار دادن فضاهای عملکردهای مختلف در یک مکعب را ندارد.
به جای آن،این فضا ها را از مرکزمکعب به سمت بیرون پرتاب می کند،به نحوی که ارتفاع،عرض،عمق و زمان به صورت یک بیانی جدید در فضای باز باشد».بدین لحاظ ساختمان های فرانک لوید رایت که شامل یکسری مکعب مستطیل هایی که به سورت غیرمتقارن و با زاویه 90 درجه چیدمان می شدند،مورد توجه معماران این سبک بود.ونت هف به تبعیت از خانه های رایت،دو خانه به نام های ویلاورلوپ و ویلاهنی در سال 1915 در هلند طراحی کرد.
ریتولد یک صندلی به نام صندلی قرمز و آبی در سال 1917 طراحی کرد.این صندلی به نوعی سه بعدی نقاشی های موندریان را تداعی می کرد.دویسبورگ و کورنلین ون ایسترن برای مطالعات خانه ها در سال 1923،همین ایده را به کار بستند.طرح آن ها متشکل از ساختمانی بود که با یکسری صفحات عمودی و افقی شکل گرفته بود.
نماد بارز معماری این سبک،خانه شرودر است که در سال 1924 در شهر اتریخ هلند توسط ریتولدطراحی شد.در نماهای خارجی و فضاهای داخلی این بنا،تمام خطوط و سطوح به صورت عمودی و افقی و همه زوایا 90 درجه است.رنگ های مورد استفاده در این خانه نیز کاملا منطبق با رنگ های نقاشی های موندریان است.اگرچه سطوح کاملا افقی و عمودی برای آسایش در فضای یک خانه چندان مناسب به نظر نمی رسد ولی ترکیب هنرمندانه اجزا بنا و بیان معمارانه ایده های این سبک جالب توجه است.درسال 2000،این ساختمان به عنوان سایت میراث جهانی، به ثبت یونسکو رسید.
این سبک عمدتا در نقاشی و معماری و تا حدودی در مجسمه سازی و طراحی داخلی و مبلمان مطرح بود.با وجودی که حوزه نفوذ این سبک فراتر از کشور هلند نرفت،ولی تاثیر بسزایی در تبیین معماری مدرن و نمایش الگو های انتزاعی این گونه جدید معماری داشت.با مرگ دویسبورگ در سال 1931،سبک د شتایل به پایان خود رسید و در سال بعد از آن انتشار مجله متوقف شد.
ایده های کلی این سبک در معماری را می توان در موارد زیر بیان کرد:
1-هنر انتزاعی توام با حداقل نمایی
2-پرهیز از تاریخ گرایی و تزئینات
3- استفاده از خطوط مستقیم و کشیده به صورت افقی و عمودی
4- استفاده از اشکال مربع و مستطیل با سطوح صاف و یکپارچه
5-به کارگیری رنگ های اولیه مانند آبی،قرمز و زرد
6-شکستن جعبه و ترکیب غیرمتقارن بخش های ساختمان با چیدمان احجام مکعب شکل.
منبع:وحید قبادیان،مبانی و مفاهیم در معماری معاصر غرب،چاپ بیست و نهم،انتشارات دفتر پژوهش های فرهنگی،1393